- دل سبک (دِ سَ بُ)
سبکدل. آسوده. فارغ دل:
زآن کرم است سرگران جان و سر سبکتگین
زین سخن است دل سبک عنصر طبع عنصری.
خاقانی
زآن کرم است سرگران جان و سر سبکتگین
زین سخن است دل سبک عنصر طبع عنصری.
خاقانی
معنی دل سبک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دِ یَهْ)
لغت نامه دهخدا
دل سیاه. سیه دل. سیاه دل. بددل. بدخواه. که دل از شفقت و مهربانی تهی دارد:
غلام همت دردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند.
حافظ.
دیده ام آن چشم دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد.
حافظ.
دلم ز نرگس ساقی امان نخواست بجان
چرا که شیوۀ آن ترک دل سیه دانست.
حافظ
غلام همت دردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند.
حافظ.
دیده ام آن چشم دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد.
حافظ.
دلم ز نرگس ساقی امان نخواست بجان
چرا که شیوۀ آن ترک دل سیه دانست.
حافظ
(دِ سَ بُ)
لغت نامه دهخدا
سبکدلی. حالت و چگونگی سبکدل:
خاقانیا ز دل سبکی سرگران مباش
کو هر که زادۀ سخن تست خصم تست.
خاقانی
خاقانیا ز دل سبکی سرگران مباش
کو هر که زادۀ سخن تست خصم تست.
خاقانی
(دِ سَ)
لغت نامه دهخدا
سخت دل. قاسی. قسی. دل سنگ:
آن سست وفا که یار دل سخت منست
شمع دگران و آتش بخت منست.
سعدی.
جبّار، دل سخت بی رحم. (منتهی الارب)
آن سست وفا که یار دل سخت منست
شمع دگران و آتش بخت منست.
سعدی.
جبّار، دل سخت بی رحم. (منتهی الارب)
